این بازی با چرت زدن سونیک شروع میشه و زمانی که سونیک میاد ساعتش رو چک بکنه و ببینه که ساعت چنده، اما سونیک حلقه ای رو برمیداره و همون موقع دختری به نام شَهرا از درون کتاب داستانی که سونیک چندی پیش داشت میخوند ظاهر میشه.شهرا با سونیک حرف میزنه و میگه که دنیای اون ها که درون کتاب داستانه به وسیله ی یک نیروی شیطانی و قدرتمند که مال "غول چراغ جادو" هست داره نابود میشه؛اون با قدرتش صفحات کتاب و داستان هاش رو جذب میکنه و اگه کسی جلوش رو نگیره به دنیای واقعی هم میاد.تنها کسی که میتونه جلوی اونو بگیره، "خارپشت آبی افسانه ای" هست.(این اسم درواقع به سونیک اشاره داره)شهرا برای سونیک توضیح میده که سونیک باید به دنیای اون بره و جلوی غول چراغ جادو رو بگیره.حالا سونیک با انداختن اون حلقه به دستش، ارباب شهرا میشهو شهرا تا جایی که در توانش باشه نیاز های سونیک رو براورده میکنه.قسمتی طنز در این بخش از سونیک و راز حلقه ها وجود داره که سونیک به خاطر سرماخوردگی عطسه ای میکنه و درخواست دستمال کاغذی میکنه و در این لحظه کوهی از دستمال کاغذی اونو دربر میگیره!(اینم از آرزو براورده کردن شهرا!)
[http://www.aparat.com/v/K0tG3]
بعد از کلیی صحبت کردنف بالاخره سونیک به همراه شهرا به شب های عربیی ها سفر میکنه و شهرا میگه که این اولین کلاس هست!(چون شهرا بایدسونیک رو اماده این دنیا بکنه اینو میگه، مثل مرلینا که در سونیک و شوالیه سیاه به سونیک شمشیر زنی یاد داد)
در زمانی که سونیک و شهرا درحال پیمودن تونلی عظیم به درون داستان بودن، غول چراغ جادو به سراغ اون ها میاد و از الفاظی مانند "عزیزم" برای خطاب کردن شهرا استفاده میکنه تا به اصطلاح مخ شهرا رو بزنه!غول چراغ جادو میخواد هفت حلقه جهانی رو به دست بیاره تا دروازه ای بین دنیای داستان و دنیای واقعی ایجاد بکنه.شهرا چنین چیزی رو قبول نمیکنه و غول چراغ جادو یک نفرین که به صورت شعله هست رو به سمت شهرا میفرسته ولی سونیک جلوی اونو میگیره و این نفرین به سونیک منتقل میشه.این نفریین دارنده اش رو مجبور میکنه تا هفت حلقه جهانی رو جمع آوری بکنه و به غول چراغ جادو بده وگرنه زندگی اش از بین میره.به همین دلیل سونیک و شهرا برای پیدا کردن هفت حلقه جهانی، عازم هر سوی شب های عربی ها میشن.
در مرحله اول، سونیک و شهرا به دنبال تنها فردی که میتونه بیشترین کمک رو بهشون بکنه میرن و اون هم کسی نیست جز سلطان شهریار یا همون دکتر اگمن خودمون!سونیک وقتی سلطان شهریار رو میبینه میگه که همش زیر سر اونه و اونو اگمن خطاب میکنه!شهرا جلوی سونیک رو میگیره و میگه که هیچ کدوم از اونها اصلا اگمن نمیشناسن.اما در همین بین سلطان شهریار توسط غول چراغ جادو ربوده میشه و نمیذاره تا سونیک و شهرا خوب اطلاعات بگیرن.
[http://www.aparat.com/v/iWeYL]
در اینجا سونیک و شهرا باید به جنگل دایناسور برن اما میتونن به "شن های اوسایسیس" برن تا با علی بابا یا همون تیلز دیداری داشته باشن.سونیک اول فکر میکنه علی بابا همون تیلزه!
[http://www.aparat.com/v/SA5r1]
هیولا
در این راه سونیک با هیولایی مبارزه میکنه و سرانجام پیروز میشه و یکی از حلقه های جهانی رو که حلقه زرد بود رو به دست میاره.قدرت های شهرا در برابر غول چراغ جادو هیچ فایده ای نداشت پس خیلی شرمنده میشه...اما سونیک بهش میگه که ناراحت نباش و ازش قول هم میگیره.
[http://www.aparat.com/v/mrFXc]
اگه شما درباره هفت حلقه جهانی اطلاعاتی داشته باشین، میدونید که جمع کننده های این حلقه ها همه قربانی قدرت های اون میشن ولی سونیک و شهرا مجبور به این کار هستن.سونیک و شهرا با غول چراغ جادو دوباره رو به رو میشن و توانایی مقابله با اون رو ندارن و خیلی سخته؛به همین دلیل علی بابا پیششنهاد میکنه که بهتره به سند باد (همون ناکلز) اطلاع بدیم تا کمکی بکنه.سند باد میتونست نظرات عاقلانه ای برای شکست نخوردن سونیک و شهرا ارائه بده به همین دلیل سونیک و شهرا به ویرانه های معلق سفر میکنن.موجودی که اینبار غول چراغ جادو برای شکست دادن سونیک و شهرا احضار کرده بود، جنی قدرتمند به نام عفریت بود.سندباد میگه که بهترین روش برای مبارزه با او،ریختن مقداری آب بر سرش است.اول سونیک این جواب رو به مسخره میگیره و باعث ایجاد یه دعوای کوچیک میشه.سرانجام، ناکلز میگه با استفاده از حلقه آبی میشه آب و طوفان زیادی رو به وجود آورد و به سمت عفریت که از آتش هست فرستاد؛اما میدونید مشکل خنده دار چی بود؟حلقه آبی چند وقت پیش به وسیله ی دزدان دریایی به سرقت برده شده :|
سونیک و شهرا اون حلقه رو از دزدان دریایی پس میگیرن و به سراغ عفریت میرن و نابودش میکنن.
بعد از جمع آوری کامل حلقه ها، سونیک و شهرا به قسمت های پایانی داستان نزدیک میشن و به "قصر شب" میرن.در اونجا شهرا راضی میشه تا همه حلقه ها رو به غول چراغ جادو بده و سونیک خیلی تعجب میکنه؛دلیل اصلی این کار شهرا این بود که اگه حلقه ها به دست غول چراغ جادو نمیرسید، اون نفرین و طلسمی که گریبان گیر سونیک بوده اونو میکشت.لذا غول چراغ جادو حلقه ها رو میگیره و نهایتا شهرا رو به قتل میرسونه.شهرا در آغوش سونیک میمیره و به سونیک میگه "نمیر سونیک، و برای نجات همه چیز تلاش کن" و حلقه ای که در ابتدای بازی در دستان سونیک بود و باعث ارتباط شهرا و سونیک میشد، در هم میشکنه.وقتی که غول چراغ جادو هر هفت حلقه رو به دست میاره، یک تحول عجیب درش رخ میده و اونو به موجودی شرور و شیطانی تر تبدیل میکنه به نام "هزار و یک شب".سونیک در ابتدا میترسه ولی خب ترسش رو بروز نمیده.حالا این تنها زمان مقابله با اونه چون اگه دیر شبه، فاجعست و غول چراغ جادو که ارتقا هم پیدا کرده بود میتونه به دنیای واقعی بره.به همین دلیل سونیک وقتی که میاد با اون مبارزه بکنه، به طور ناخواسته دو حلقه از اون هفت حلقه در دستانش میفته و سونیک هم تغییر شکلی میده و به مقدار کمی هم ارتقا پیدا میکنه.این دو حلقه نفرت و اندوه نام داره.از اونجا که سونیک به دلیل مرگ شهرا اندوهگین بود و از غول چراغ جادو نفرت زیادی داشت ، این دو حلقه به سمتش گرایش پیدا کرده اند.(این هفت حلقه جهانی با احساسات درونی افراد ارتباط مستقیم دارن و هر حلقه به سوی فردی که احساس مشابه شون رو داشته باشه میرن.
هزار و یک شب
[http://www.aparat.com/v/PfsHp]
سونیک به موجودی با نام "سونیک با خار های سیاه" تبدیل میشه و این طوری کمی راحت تر با غول چراغ جادو مبارزه میکنه و در نهایت اونو شکست میده.سونیک، کلکی به غول چراغ جادو میزنه که اصلا فکرش رو هم کسی نمیکرد.سونیک، با استفاده از خود چراغ جادو، اونو مهار میکنه و سه آرزو میکنه که اون آرزو ها به ترتیب :
- اولین آرزوی من ، برگشتن شهرا به زندگیه!
- دومین آرزوی من بازگشت به شب های عربستانه.به طوری که دنیا بتونه داستان های تو رو تعریف کنه!
- سومین آرزوی من غول چراغ جادو!تو آخرین زمان زندگیت فرا رسیده . مثل روز های قبل به داخل چراغ برو!
به این ترتیب، داستان وحشتناک و پر هیجان این بازی رو به پایان میره.
[http://www.aparat.com/v/c91Qk]